هر سه مقابل پنجره نشستند، خیره به دریا
یکی از دریا گفت ...
دیگری گوش کرد ...
سومی نه گفت و نه گوش کرد.
او در میان دریا بود،
غوطه در آب...
یاستین ریتسوس
هیچ یک سخنی نگفتند
نه میزبان
و
نه میهمان
و
نه گل های داودی ...
سخنه ناناز و خوججلی بود!
میای بشی دوسته من؟
بیا لا اقل خونمو ببین
پره نینی های نانازه!
میاییییی؟!
وای چه مهربونی تو
دوست دارم لاله جون فعلا!
WoOoOoOoOwW
َعجبی نیست که load شدن این عکس خیلی طول کشید.
واقعاً که در عالم, عالم آفریدن
به زین, نتوان رقم کشیدن
نظامی گنجوی
بابا عکاسسسسسسسسسسسسسس.....
خیلی قشنگ بود من که خیای حال کردم .
من نمیدونم وبلاگت هنوز اهنگ داره یا نه اگر داره برا من دانلود نمی شه . موفق باشی دختر خاله جونم.
...
و آنی که ناظر بود ؟ آنی که نه میزبان بود ! نه میهمان بود ! نه غوطه ور ! نه شناور ! نه خیره در آب ! به آن دور دست مینگریم و هر چه دور از دسترس !
حتما اون سومی هم تویی !
چه عجب بالاخره به اینجا رسیدم!!
نمیدونم اشکال از این box نظرخواهی یا .......!!!!!!!
خلاصه که انگشت بنده کبود شد انقدر آمدم پایین؛
در ضمن اصلاً یادم رفت چی میخواستم بگم! op:
salam lalejoon.avalin bare ke weblogeto mibinam .kheili ziba bood ...movafagh bashi dooste aziz