۰۰۰

ـ چرا چیزی نمی گی؟
ـ ...
ـ ببخشید.
ـ ...
ـ برای بار هزارم می گم،اشتباه کردم.
ـ ...
ـ خوب گفتم که، من مقصرم.
ـ ...
ـ یه چیزی بگو.
ـ ...
ـ به خدا دیگه تکرار نمی شه.
ـ ...
ـ فراموشش کن.
ـ ...
ـ ببین، ببخشید. منو نگاه کن.
ـ ...
ـ یه چیزی بگو خوب.
ـ ...
ـ من اشتباه کردم. قبول. با تمام وجودم قبول دارم.
ـ ...
ـ من واقعاَ پشیمونم.
ـ ...
ـ بابا یه حرکتی بکن.
ـ ...
ـ هر کاری بگی می کنم که این جریان رو ندیده بگیری.
ـ ...
ـ خواهش می کنم.
ـ ...
ـ ببین، خواهش می کنم منو نگاه کن. هر کاری بگی می کنم.
ـ ...
ـ تو رو خدا...
ـ هر کاری؟
ـ هر کاری تو بگی.
ـ ...
ـ ...
ـ یه دفتر ۲۰۰ برگ بردار. از اول تا آخرش پشت و رو ، ریز و تمیز.
با خودکار آبی و خط فاصله های قرمز. تمام خط.خوانا.
بنویس ـ غلط کردم ـ.بعد بده به من.دو هفته هم وقت داری.

ـ گم شو بابا.

نظرات 3 + ارسال نظر
محود رضا یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:17 ق.ظ http://ordibeheshtegan.persianblog.com

آرش یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:55 ق.ظ http://mahmana.persianblog.com

رها یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:44 ق.ظ http://piazz.persianblog.com

باخط خوانا
بافاصله های قرمز
مثل خط قرمز اطراف من
مثل تمام خطوط دور و بر تو
جالب است نه ؟
من غلط کردم
ما غلط کردیم
خدا هم ... ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد