از کسی نمی پرسند
چه زمانی می تواند خدا نگهدار بگوید
از عادات روزانه اش،
                 نمی پرسند.
از خویشتنش،
                  نمی پرسند.
زمانی به ناگاه
باید با آن رو در روی در آید.
تا آن را بپذیرد
          وداع را
                     درد مرگ را
                      فرو ریختن را.
تا دیگر بار
  بتواند که برخیزد...

ولی کی می تونه این رو واسه یه مادر داغ دار توضیح بده؟...
ماهدخت مرد.
در نهایت درد ...
در نهایت رنج...
و متاسفانه تا لحظهء آخر عمر کوتاهش همه چیز رو می فهمید...درد رو...نگاه های ...
نمی گم خدا بیامرزدت چون میدونم بیشتر از اونی که شاید می تونستی گناه بکنی جزاشو دیدی...
شاید بیشتر از زندگی کردنت خدا عذابت داد.
عذاب گناهایی رو که نکردی،خوب شاید بعدا انجام می دادی....ها...
خدا...
خدا...
وجودش شک بر انگیزه...
نظرات 3 + ارسال نظر
پرگل پنج‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:43 ق.ظ http://pat-and-mat.blogspot.com

لاله،عزیزم.صبور باش.

ماهی پنج‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:12 ب.ظ

تسلیت میگم....

هاشم -- ستاره مشرقی پنج‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:17 ب.ظ http://eaststar.persianblog.com

سلام عزیز
شعر زیبایی بود که تا به حال نخونده بودم
تسلیت من رو بپذیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد