دیوونه :من یه خیابون میخوام
که کفش خاک و سنگریزه باشه، اون مدلی که موقعه راه رفتن زیر کفشات قرچ قرچ صدا بده
دو طرف خیابونه پر از درختای بلند باشه، اونقدر بلند که ستیه کنند همه ی راهو
خیابونه باید هیچوقت تموم نشه، هر چقدرم من توش برم جلو بازم به تهش نرسم، باید تهش توی ابرا گم شده باشه
قبل از اینکه من شروع کنم به راه رفتن یه بارونی هم اومده باشه و زودی قطع شده باشه، فقط در این حد که بوی خاک بلند بشه،
یه کمی فقط، که زمین هم گل نشده باشه
موقعه راه رفتنه من نباید بارون بیاد ها
من تنها دارم راه میرم، تنهای تنها
هیچ جا را هم نگاه نمی کنم موقعه راه رفتنم، دارم تو خودم فکر می کنم
هوا یکمی خنک شده، یکمی فقط ها نه بیشتر، اونقدر باید خنک باشه که من یه کت نازک کلاهدار تنم کرده باشم
و دستامم این مدلی کرده باشم توی این جیبی که جلوشه، درست کنار زیپ، یکی سمت راست جیب و یکی هم سمت چپش،
کلاهه هم افتاده پشتم سرم نذاشتمش
من فقط راه میرم
خیلی راه میرم
خیلی زیاد
اونقدر که خیلی خسته بشم
وسط راه، روی زمین، توی خاک و برگ دراز بکشم و خوابم ببره
بعد پاییز بشه و برگا دونه دونه از درختای بالای سرم بیافتن روی من
بعد من زیر یه لایه ی کلفت از برگ گم میشم
همین ٬ تمام.
من میدونم اینجا کجاست....کافیه سه ساعت زحمت اتوبوس سواری را به جوون بخری:)
ای بدجنس!!!...تنها؟؟؟؟
حداقل آخرشو یه جور دیگه تموم میکردی....
اخرش اینجوریه که دستایه تو از زیر برگ بیرون مونده . بعد دوربین میره طرف دستات . همه فکر می کنن مرده ای . اما انگشتات تکون می خوره .
قول می دم همه ی خوانندگانت اشک می ریزند از خوشی . ( غیر از من ) یه آهنگ خوشگل هندی هم بذار آخرش .
قاه قاه قاه
داری هم زجر رویا ها می شوی . دیدی .
دخترک با نیافتنی ها همدم. متروک !
سلام وبلاگ بسیار زیبا و مطالب دلپذیری دارید به شما خسته نباشید میگویم و به بازدید از کلبه ی ترانه هایم دعوت مینمایم
واقعاً که شاهکاری دلقکم.
رونوشت: منظورم فقط و فقط بهدلقکِ ها!
جالب بود و زیبا ولی تو این حال و هوا فیلم زیاد ساختن.آدم فکر میکنه کپی برداری کردی.ولی لطیف بود.
خش خش بی خا و شین برگ در زمینه و
ور بی واو و رای غوکی بی جفت
از برکه ی همسایه
آه
چه زلالی!
چه فرصتی!
MANZOORET HAMOON KHIABOONE AMIRKABIRE?????????
عالیست... وقتی کفش سنگینمان را هم برای دراز کشیدن با خودمان میخوابانیم... از خستگی هدف
سلام دختر خاله گلم.اولآ که نوشتت خیلی قشنگ بود.دوم:این که خوشحالم که تونستم صفحه نظرات رو باز کنم و نظراتم رو بنویسم.سوم: این که بلاگم رو از پرشین بلاگ بردم به پارسی بلاگ و دیگه اونجا مینویسم.موفق باشی عزیزم...
چقدر مست !
انتخاب قشنگی بود
اینم از برف . پس چرا به روز نمی شی ؟
آهای سپید !
راستی وکیل مدافع گرامی دفتر وکالت هم که زده اند . ابتدا به حضرتعالی تبریک .سپس به وکیل گرامی تبریک . سپس ترش به خودم تسلیت عرض می نمایم . یادم باشه دعای فرج رو زمزمه کنم !
اولاً که، ممنون از لطفتون دلقک جان.
در ثانی، چرا تسلیت عزیز؟؟
بابا جان خیالت تخت چون، "نکشد او کسی را، و ز کشتن برهاند"! بعدشم، مگه نشنیدی که میگه: "اینجا به زنهار آمدم"!!!
در مورد ِ اعترا ض برایِ به روز نشدن هم، باید بگم اینطور که مشهودِ، والله "کمالِ هم نشین" عجیب، در این خانم اثر داشته
خلاصه که "خدایشان" ایشان و هم نشینشان را به مقدار ِقابل توجهی، زیاد "کٌناد"!!!!!!! oP: