اولآ سلام دختر خاله ی گلم . دومشم این که من بازم برگشتم تا بنویسم. ثالثآ اگر نتونستی بهش بگی به من بگو من براش میخونم(خودت که میدونی صدام توپه) موفق باشی...
[ بدون نام ]
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1383 ساعت 08:27 ق.ظ
إی داد ه بی داد ....... حدس من (مثل همیشه!) درست از آب در اومد. یعنی در واقع، تقضیر ه تو هم نیست چونکه، به قول ه تای ه بی همتا:
هر اندیشه که میپوشی درون ه خلوت سینه نشان و رنگ اندیشه ز دل پیداست بر سیما
حالا همه باهم ... لالا لالایی لالا لالایی ای کاش لالایی تمام ... لالایی اواز ... لالایی برایت ... لالایی آنگاه ... لالایی می فهمیدی! لالایی! خوااااااب ....پییییییییییییش ... خخخخخخخخخخواااااااااااااا پیشششششششششششش من صبح بیدار نکنین! می خواهم خواب اقاقیا ها را بمیرم!
مشیانه*
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1383 ساعت 12:46 ب.ظ
اول که .......!!!!!!! برای اوسا جان. بعد هم لاله خانم، بعد از این اگر شبی نصفه شبی، تو کوچه قلندر و مست و خرام، به کسونی مثل ما برخوردی، اون چشا رو هم بذار، یا اقلاً دیگهاونجوری باهاش نگاه نکن. آخه من قربون هیکلت برم، اگه هر نیگا بخواد اینجوری آتیش بز نه، پس باآس تموم ه دنیا تا حالا سوخته باشه!!!!!!
همیشه تمام آنچه را که او باید بداند جای دگر می نویسی! تمام آنچه که او نباید بداند برایش آواز می کنی! خوب فهمیدن کار توست ... عاشقی این است ... آری ... کاش برای عاشقان نیست عشق درد مشترک داشتن آرزوی یگانه کردن است پایداری اش به وسعت درد و آرزو یش است. آری...
مهزاد
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1383 ساعت 11:40 ب.ظ
ای وای همه ریختن رو سر دختر خالم الان خودم میام نجاتت میدم صبر داشته باش....بعدشم به دختر دایی گلم که دلم براش تنگول شده سلام میکنم....صبر کن اومدم نجاتت بدممممممم...
*وکیل مدافع
پنجشنبه 21 آبانماه سال 1383 ساعت 12:49 ق.ظ
ای کاش منهممیونستم که اصلیت گذاشتن این عکس ه «مکش مرگ ما» چی بوده. حداقل انقدر از فوضولی نمیسوختم!!!!!!!
اوسا جون، شما یه سر ه نخی بهم بدید و بنده را روشن کنید، وگرنه موضوع ه وکالت و دفاع و این حرفها بالا میگیره ها، به من چه، از ما گفتن!!!!!
همون بهتر که نتونی و ما همینجوری خنگ باقی بمونیم، ولی گوشمون خراشیده نشه!
*وکیل مدافع
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1383 ساعت 02:31 ق.ظ
برای ه خلوگیری از خراشیدگی، میتونید راهه ساده تری را انتخاب کنید جناب ه سلول. با استفاده از دو دست ه مبارک روی ه گوشهاتون میتونید اونها رو از صدمهُ خراشیدن نجات بدید. هم اینکه، عیش دیگران را از شنیدن ه صدای ه لطیف و دلنواز ه موکل ه بنده، ضایع نکنید!
*مشیانه
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1383 ساعت 03:06 ق.ظ
علیک ه سلام به روی ه ماهتسالار جونی. والله به حدی کشف این مخاطب ه لاله خانم، (در حقیقت حس ه فوضولی در بنده اوج گرفته بود) که متوجه ه سلام ه شما نشدم. وگرنه، کسی که بخواد شما رو تحویل نگیره، هنور به دنیا نیومده داآش!!!!!!
اینکه سی امین باشم برای کامنتای اینجا . اینکه کلی حال کنی یه بارم کامنتات به سی تا رسیده باشه . والا اگه این فک و فامیلت نبودن چیکار می کردی با این کامنتای نداشته ات .
آواز هم دیگر بی ثمر است ........
موفق باشی ...
حتی بدون اواز هم میتونی بش بفهمونی..
فقط با یه نگاه
اولآ سلام دختر خاله ی گلم .
دومشم این که من بازم برگشتم تا بنویسم.
ثالثآ اگر نتونستی بهش بگی به من بگو من براش میخونم(خودت که میدونی صدام توپه)
موفق باشی...
إی داد ه بی داد .......
حدس من (مثل همیشه!) درست از آب در اومد. یعنی در واقع، تقضیر ه تو هم نیست چونکه، به قول ه تای ه بی همتا:
هر اندیشه که میپوشی درون ه خلوت سینه
نشان و رنگ اندیشه ز دل پیداست بر سیما
حالا کلک، راستشو بگو اون بشر ه « lOw IQ » کیه، ها بدجنس خان!؟!؟!؟!
با کمال ه شرمندگی، طبق معمول یادم رفت در بالا اسمم را وارد کنم! oS:
لالا لالا یی ... لالا ... لالایی ...
گنجیشک لالا
لاله لالا
لالا لاله ای لالا لالایی
مهتاب لالا
همه لالا لالا لالا یی
اوسا لالا ... لالا لالا یی
حالا همه باهم ...
لالا لالایی
لالا لالایی
ای کاش لالایی
تمام ... لالایی
اواز ... لالایی
برایت ... لالایی
آنگاه ... لالایی
می فهمیدی!
لالایی!
خوااااااب ....پییییییییییییش ...
خخخخخخخخخخواااااااااااااا پیشششششششششششش
من صبح بیدار نکنین!
می خواهم خواب اقاقیا ها را بمیرم!
اول که .......!!!!!!! برای اوسا جان.
بعد هم لاله خانم،
بعد از این اگر شبی نصفه شبی،
تو کوچه قلندر و مست و خرام،
به کسونی مثل ما برخوردی،
اون چشا رو هم بذار،
یا اقلاً دیگهاونجوری باهاش نگاه نکن.
آخه من قربون هیکلت برم،
اگه هر نیگا بخواد اینجوری آتیش بز نه،
پس باآس تموم ه دنیا تا حالا سوخته باشه!!!!!!
بر گرفته از تئاتر ه شهره قصه*
سلام
خوشحال میشیم شما را در ششمین قرار وبلاگ نویسان بلاگ اسکای ملاقات کنیم
http://1st-gharar.blogsky.com
ایها الناس صاحب این بلاگ به من توهین می کنه میگه خوبین!
همیشه تمام آنچه را که او باید بداند جای دگر می نویسی!
تمام آنچه که او نباید بداند برایش آواز می کنی!
خوب فهمیدن کار توست ...
عاشقی این است ...
آری ...
کاش برای عاشقان نیست
عشق درد مشترک داشتن
آرزوی یگانه کردن است
پایداری اش به وسعت درد و آرزو یش است.
آری...
سلام... . اولا مرده ی عکستم.با این عکس حسابی زابرات شدم. باور کن.
ثانیا تو رو خدا فکر آواز خوندن رو از سرت بیرون کن.آفرین دختر خوب.
ثالثا اینقدر قیافه حق به جانب نگیر....من که میدونم هدف اصلیت از گذاشتن این عکس تو وبلاگت چی بوده!
ای وای همه ریختن رو سر دختر خالم الان خودم میام نجاتت میدم صبر داشته باش....بعدشم به دختر دایی گلم که دلم براش تنگول شده سلام میکنم....صبر کن اومدم نجاتت بدممممممم...
ای کاش منهممیونستم که اصلیت گذاشتن این عکس ه «مکش مرگ ما» چی بوده.
حداقل انقدر از فوضولی نمیسوختم!!!!!!!
اوسا جون، شما یه سر ه نخی بهم بدید و بنده را روشن کنید، وگرنه موضوع ه وکالت و دفاع و این حرفها بالا میگیره ها،
به من چه، از ما گفتن!!!!!
...
مهزاد اگه بلاگ داشتی که قشنگ جوابتو می دادم
عجب کاری کردم ها
وکیل مدافع ، توام؟
هر چه بیشتر می خندانمت تلخ تر می شوی .
فکر کنم اینکه گفتی معده دردت خوب شده دروغ گفتی . مثل همیشه ی من .
وکیل مدافع عزیز!اگه بخوای بدونی که اصلیت گذاشتن این عکس ه «مکش مرگ ما» چی بوده میتونیم با هم مذاکره کنیم...(چشمک)
لاله!(مژه مژه مژه)
اولاً که، یک سلام بلند بالا و یک رسیدن بخیر ه خیلی عظیم به دلقک ه عزیز (و گاهی وقتام لذیذ)!!!
بعدم، مهزاد جون، منم صد در صد با مذاکره راجع به این موصوع موافقم، اینجوری نمیشه، باید ته توی ه این قضیه رو در بیاریم!!!! oD:
زیبا٬عمیق و تاُثیر گذار می نویسی...دوست داشتی این طرفها هم بیا ...در خدمتیم
در عوض هر روز می بینمت.
سلام لاله جون!فقط می تونم بگم که خیلی قشنگ نوشتی.خلاصه و مفید.ولی با وجود مهزاد خدا به دادت برسه!
زیبایی قلمت کمتر از آواز نیست!
همون بهتر که نتونی و ما همینجوری خنگ باقی بمونیم، ولی گوشمون خراشیده نشه!
برای ه خلوگیری از خراشیدگی، میتونید راهه ساده تری را انتخاب کنید جناب ه سلول.
با استفاده از دو دست ه مبارک روی ه گوشهاتون میتونید اونها رو از صدمهُ خراشیدن نجات بدید.
هم اینکه، عیش دیگران را از شنیدن ه صدای ه لطیف و دلنواز ه موکل ه بنده، ضایع نکنید!
علیک ه سلام به روی ه ماهتسالار جونی.
والله به حدی کشف این مخاطب ه لاله خانم، (در حقیقت حس ه فوضولی در بنده اوج گرفته بود) که متوجه ه سلام ه شما نشدم.
وگرنه، کسی که بخواد شما رو تحویل نگیره، هنور به دنیا نیومده داآش!!!!!!
اینکه سی امین باشم برای کامنتای اینجا . اینکه کلی حال کنی یه بارم کامنتات به سی تا رسیده باشه .
والا اگه این فک و فامیلت نبودن چیکار می کردی با این کامنتای نداشته ات .
دارندگی و برازندگی، جناب ه دلقک!