چونان طعم گس خرمالو ...


.


.


.








*دلم پاییز می خواد!











              







بعد از این نور به آفاق دهم از دل خویش...
بعد از این نور به آفاق دهم از دل خویش...
بعد از این نور به آفاق دهم از دل خویش...









سفیده چمباتمه زده بود بیرون لونه اش و داشت فکر می کرد...
آنچنان قلنبه شده بود که کاملا معلوم بود الان غرق در افکارشه...
می دونی به چی فکر می کرد؟
... به شازده کوچولو
نه، اون میدونه...
اونا همه چی رو میدونن...
تو چشاش نیگا کنی می فهمی...
انقدر که سنگینه!
تازه...
من دوباره واسش تعریف کرده بودم...
...
فکر کنم بدونم کجای داستان به این روز درش آورده...


         گندم زاری شبیه موهای او