خب خب خب...
ببینم!
وقتی برنامه ریزی زندگیت به هم بخوره چیکار می کنی؟
وقتی سعی میکنی مسیر زندگیت رو تغییر بدی ولی نمی شه...
به نوعی وقتی بد بیاری بیاد سراغت هیچ جور هم دست از سرت بر نداره...
هوم؟
گریه؟
غم باد!؟
بد و بیراه به زمین و زمان؟
قرص آرام بخش؟
پاچه می گیری؟
بی خیالی؟
پشت پا به همه چه؟
خود کشی؟ ( بابا این دیگه خیلی لوس شده خداییش)
.
.
.
فکر کنم خدا داره بهم دهن کجی می کنه
آخدا با ما هم؟
خب من چیکار می کنم؟
سعی می کنم به خدا یاد آوری کنم که منم دهن کجی بلدم... چه جورم!
ببینیم کی پررو تره...





- یه جا خوندم:

روح ِ

انسان،

هر

از

گاهی

از

نو

راهِ

خود

را

پیدا

می کند...

(روح من شدیدا به این جریان نیاز داره...)

.
.
.
.
.

دلم یه سری عادات جدید می خواد.








                            






دیوونه




دُم به کله می کوبد و شقیقه اش دو شقه می شود

بی آنکه بداند

حلقه ی آتش را

خواب دیده ست

عقرب عاشق ...