یه سوال



هی...
هی خدا...
هی... صدام رو می شنوی؟
 
های...
با توام...
ای خدای ما که در آسمان هایی( نمی دونم هنوز مهربان هستی یا نه )...

... 
...
...


منظورت چیه؟...



                  اینجا ایران است...   اینجا مردن أسان است...





می لرزد.
می میرند.
می گرییم.

می لرزد.
می مانند.
می گریند.

می لرزد.
می لرزند.
می گریند. می مانند.
می لرزیم. می مانیم. می گرییم.

می لرزد.
می لرزد.
می لرزد.






نظرات 11 + ارسال نظر
دلارام چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 11:15 ق.ظ http://noordaily.ir

بگو عزیزم من هنوز مهربان هستم

*مشیانه چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 12:38 ب.ظ

https://www.sharemation.com/Mya/rumi143f.gif?uniq=urmt60

راحله چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 09:30 ب.ظ http://bamerahel.persianblog.com

وضع ساخت و ساز نا مناسب روستاها و حتی بسیاری از شهر ها هم تقصیر خداست ؟

*مشیانه پنج‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 12:13 ب.ظ http://mya.blogfa.com

دیشب که آمدم اینجا این عکس و نوشته های زیرش نبود فقط تا اون قسمتِ صدا کودنِ خدا بود!!
حالا من از تو یه سؤال دارم عزیز؛ من نمیتونم سؤالِ تو درک کنم، و ارتباطی بین ِ مهربونی ِ خدا و این فاجعهء زلزلهء اخیر پیدا کنم!
بشر همیشه و برایِ هر اتّفاقی به دنبال ِ یه مقصّر یا کسی که گناه را به او نسبت دهد میگردد.
اینها همه و همه ناشی از فعل و انفعالاتِ طبیعت است و ربطی به مهربونی و منظور یا مقصود داشتن ِ خداوند نداره، عـزیـز.

هیوا پنج‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 10:39 ب.ظ

البته ارتباط بنده و معبود اونقدر عزیزه که .... اگه من بهش قر نزنم (در حالی که تو دلم میدونم همش از شر جهل و نا آگاهی خودمه)، پس به کی بگم؟ بهش قر میزنم...باهاش دعوا میکنم...همه کاسه کوزه ها رو سرش میشکونم...بعدش قربون صدقشم میرم...از احساسش در دلم قدرت میگیرم، وسعت میگیرم... آخر سرشم ازش میخوام اون ایمانی رو به من بده...همونی که با داشتنش میفهمی که هیچ شری نیست، حتی زلزله...
مگر اینکه انسان ِ مختار، اهورا رو به شیطان بدل کنه...
امان از دست این انسان...

*مشیانه پنج‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 11:41 ب.ظ http://mya.blogfa.com

آخ عزیـز، گـُل گفتی که همش از سَر ِ "جهل و نا آگاهی" خـودِمـونــه!

دلقک جمعه 7 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 10:49 ق.ظ http://www.calagh.com

اومممممم . ولش کن هر چی هیچ نگم در مورد خدا بهتره . می ترسم سوسک شم .

محمود دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 07:43 ب.ظ http://ordibeheshtegan.persianblog.com

پیوست نظرات عزیزانم مشیانه جون و هیوای عزیز باید عرض کنم که :از خدا سوال کردن و شک کردن نوعا اصول معرفت اندیشیست و این ست که نو بنو می شود و از بندگان رد احسان نمودن جای بحث دارد .این دیالوگیست بین بنده و رب خویش که با هر دیدگاهی ستودنیست! معنای توکل را بزرگان بر این معنی جان بخشیدند و آن بندگی کردن بندگان و خدای بودن خدای ... ارجاعی میدهم بر داستان موسی و شبان!اگرچه که ما ادمیان نسبت با خویش و دیگران هم موسی یم هم شبان! اگر دقت کنیم در این متن بچم یه سوال کرده همین!
و چون با خداست از خداست پس آن اوست ...



[ بدون نام ] دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 09:23 ب.ظ

:) خوب محمود جان منم همینو گفتم...

هیوااا (از امضا کردن اون بالا خوشم نمیاد)

*مشیانه سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 07:27 ق.ظ http://mya.blogfa.com

جنابِ محمودِ عزیز،
اولاً که، لطفاً سعی نکنید تکیه بر جایِ وکیل مدافعِ بی برو برگردِ عزیز و لذیذِ دلِ بنده، یا بنا به شما "بچِّم‌"، بـزنیـد!!!!

در ثانـی، اینطور سئوالات، در حقیقت استنـطاق/ بازجویی کردن‌ِ (یعنی سئوالی که یه قِضاوتی در اون نهفته است). و به عقیدهء بنده اینگونه برخورد با مسائل و زیرٌ ِ سؤال بردنِ مهربونی ِ خداوند‌، بی موردهِ.
ولی خُب تنها لاله نیست بلکه جماعتی اینگونه می اندیشنـد. و این خانم خانمها هم چون تمایـُلی به "رسوائی ندارند، بنابراین همرنگ شدن با جماعت" را برگزیدهاند!

بعدِشَم‌، بنده فقط محض ِ ارادَتِ محضْ بـه عزیز ِ دلـــم/ بچهء‌ِ شما، پاسخ دادم/اظهار ِ نظر کرده، همیــــــن!!

علیرضا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 08:14 ب.ظ

..........
دوشین شنیدم قلندری گفت: خدا مرد ........
رحم او به انسان او را کشت....................
دیگر بایست ابر انسان بزایم ................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد