به نو کردن ماه بر بام شدم با عقیق و سبزه و آینه. داسی سرد بر آسمان گذشت که پرواز کبوتر ممنوع است. صنوبر ها به نجوا چیزی گفتند و گزمه گان به هیاهو شمشیر در پرندگان نهادند.
خب شروع شد . راستی ..................................... چطوری ؟
محمود رضا
شنبه 2 اسفندماه سال 1382 ساعت 05:18 ب.ظ
به نو کردن ماه بر بام شدم با عقیق و سبزه و آینه. داسی سرد بر آسمان گذشت که پرواز کبوتر ممنوع است. صنوبر ها به نجوا چیزی گفتند و گزمه گان به هیاهو شمشیر در پرندگان نهادند.
خیلی قشنگ بود به منم سر بزن للفا :-*
سلام
نوشته های زیبایی داری
امیدوارم موفق باشی
گزمه یعنی چی؟؟؟
ماه بر نیامد
عکسم پیداست یا نه؟
این عکس هم واسه من شده مایه دردسر...
یعنی نگهبان شب؟
به خدا قبل از اینکه کامنتتو ببینم، نگهبان شب رو نوشتم. پس هم :(( هم :)) . در ضمن عکستم دیده نمیشه!
عکست دیده شد .
تو بردی .
اگه دیگه برنیاد چی؟
من بگم؟ چی بگم؟ تو که گفتنی ها رو گفتی...
فقط...
خب شروع شد .
راستی ..................................... چطوری ؟
به نو کردن ماه
بر بام شدم
با عقیق و سبزه و آینه.
داسی سرد بر آسمان گذشت
که پرواز کبوتر ممنوع است.
صنوبر ها به نجوا چیزی گفتند
و گزمه گان به هیاهو شمشیر در پرندگان نهادند.
ماه...
بر نیامد.
دوروغ میگن. ما آخر سر این عکستو نتونستیم ببینیم!